عباس از نحر علقم دیر برگشت
با شتاب رفت با تاخیر برگشت
چون می رفت جوان بود
چون بر میگشت پیر برگشت
عجب روزهایست!!...
موســــی(ع) با هارون(ع) به طور می رود
فاطــــــمه(س) به خانه علـــــــی(ع)
ابراهیــــــــم (ع) با اسماعــــــــیل(ع) به قربانگاه ...
محمــــــد (ص) با علــــــــی(ع) به غدیر...
و حسیـــــــــــن(ع) با عباس(ع) به کربــــــــــــــ لا...!
«کلنل باکستر» فرمانده پایگاه هوایی آمریکا داشت از مهمونی بر میگشت همسرش هم همراهش بود، یک نفر که دور زمین چمن پایگاه میدوید، توجهشون رو جلب کرد، ساعت دو نیمه شب بود.
رفتند جلو دیدن خلبان عباس بابایی است، باکستر عباس رو صدا زد و علت این کار را ازش پرسید. عباس در جواب گفت: «مسائلی در اطرافم میگذرد که گاهی موجب میشود شیطان با وسوسههایش مرا به گناه بکشاند. در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم یا دوش آب سرد بگیریم
فردای آن روز در بولتن خبری پایگاه هوایی «ریس» این مطلب توجه همه را به خود جلب کرد
دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب میدود تا شیطان را از خودش دور کند
بارالها اجلم را تو به تاخیر انداز چند روزیست دلم تنگ محرم شده است
عجب روزهایست:
حضرت موسی«ع» و هارون به سمت طور می روند
حضرت ابراهیم«ع» و حضرت اسماعیل«ع» به سمت منا می روند
حضرت محمد«ص» و حضرت علی«ع» به سمت غدیر می روند
و امام حسین «ع» و حضرت عباس«ع» به سمت کربلا می روند
به فرموده شیخ رجب علی خیاط خواجه شیرازی این شعر را در باب حضرت ابالفضل سروده اند
شاه شمشادقدان خسرو شیرین دهنان
که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان
مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت
گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان
تا کی از سیم و زرت کیسه تهی خواهد بود
بنده من شو و برخور ز همه سیمتنان
کمتر از ذره نهای پست مشو مهر بورز
تا به خلوتگه خورشید رسی چرخ زنان
بر جهان تکیه مکن ور قدحی می داری
شادی زهره جبینان خور و نازک بدنان
پیر پیمانه کش من که روانش خوش باد
گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
دامن دوست به دست آر و ز دشمن بگسل
مرد یزدان شو و فارغ گذر از اهرمنان
با صبا در چمن لاله سحر میگفتم
که شهیدان کهاند این همه خونین کفنان
گفت حافظ من و تو محرم این راز نهایم
از می لعل حکایت کن و شیرین دهنان
.: Weblog Themes By Pichak :.